به گزارش مشرق، به نظر او عملکرد مسئولين و خواص در فتنه 88 بايد مجددا بررسي شود.مي توانست فتنه 88 زودتر از 9 دي پايان پيدا کند.وي از آموزه هاي حوادث سال گذشته مي گويد و اين که بجز دشمنان انقلاب، 9 دي 88 براي مردم و مسئولين نيز درس ها و عبرت ها داشت.آنچه مي خواندي گفت وگوي الف با محمد حسين صفار هرندي کارشناس مسائل سياسي و وزير ارشاد در دولت نهم است.
مقدمه فتنه جديد
-رهبر انقلاب در موارد مختلف از فتنه هاي جديد پيش رو خبر داده اند، بفرماييد که فتنه هاي جديد داراي چه ويژگي هايي هستند؟
جمله اي که بنده شنيده ام و يا جملاتي که حضرت آقا فرموده اند بيشتر ناظر بر يک وضعيت کلي است نه وضعيت خاص.ايشون مي فرمايند که فتنه اي که ما در سال 88 تجربه کرديم به مراتب پيچيده تر بود از فتنه اي که در 10 سال قبل و در سال 78 اتفاق افتاد و يا فتنه اي که در ابتداي انقلاب با ميدان داري عناصر مفسده جويي مثل منافقين و ليبرال ها و ملي گرا ها اتفاق افتاد اين نشان مي دهد که هرچه که زمان مي گذرد فتنه جلوه هاي تازه تر پيدا مي کند و پيچيده تر مي شود يعني با انباشت تجربيات شيطاني خود پيچيده تر عمل مي کند و طبيعي است که کساني که مي خواهند فتنه را خنثي کنند آنها هم بايد پيچيده بشوند يعني به موازات گذشت زمان و گسترش ترفندهاي شيطاني رقيب اونها هم نبايد جا بمانند و آنها هم بايد خودشان را تجهيز کنند به بصيرت و فهمي متناسب با پيچيدگي فتنه هاي رقيب،بنابراين چه بسا کساني که امروز پيش ما چهره هاي موجهي هستند اگر از مسير حق منحرف بشوند آنها قهرمانان فتنه هاي آينده باشند ما نبايد کليشه اي نگاه کنيم به جريان فتنه نبايد خودمان را اسير يک سري مصاديق امروزي فتنه کنيم، فتنه هر روز يک چهره و جلوه تازه اي پيدا مي کند و مهمترين مشخصه هاي فتنه هاي آينده به نظرم همان است که قدرتي که معلوم شد و ملت به مدد اون قدرت مي توانند ترفند هاي دشمن را خنثي کند فتنه هاي آينده اين قدرت را نشانه خواهند گرفت و مهمترين آن اين بود ايمان مردم به اعتقادات ديني و ايمانشان به هدايت هاي موثر رهبري و اين دو را عده اي از همين الان نشانه گرفته اند. زاويه پيدا کردن به هر دليل و بهانه اي از رهنمودهاي رهبري اين مقدمات فتنه جويي هاي آينده است. تشکيک کردن در اصالت مسير انتخاب شده ملت يعني پناه بردن به اسلام عزيز به مکتب اسلام و برجسته کردن مکاتب انحرافي در برابر مکتب اسلام معلوم است که خودش باب و مقدمه يک فتنه تازه مي تواند باشد.
مردم خودشان وارد مي شوند
-حوادث سال گشذته چه عبرتهائي براي گروهها و جريانات مختلف از جمله مسئولين، احزاب و جريانات سياسي، خود مردم و دشمنان داخلي و خارجي را تشريح کنيد؟
عبرتهاي 9 دي به نظرم براي مقامات و مسئولين و چهره هاي خاص در اقشار مختلف به لحاظ صنفي و يا حکومتي اين است که مردم هيچوقت منتظر نمي مانند که تصميم گيران کشور نهايت صبر خودشان را در قبال آن اتفاقاتي که بوي بدعت و سنت شکني مي دهد و بوي انحراف از مسير از آن استشمام مي شود،به کار گيرند و يا منتظر بمانند تا مسئولان و مقاماتشان و دست اندرکاران و خواص جامعه، پيش قدم بشوند و مردم به تبع بيايند و همين که احساس کردند نوعي رخوت و سکوت و سکون در يک بخشي از جريان خواص مشاهده مي شود آن وقت است که خودشان دست به کار مي شوند و اقدام عملي را خودشان انجام مي دهند و گمان بنده اين است که 9 دي روز تجلي يک چنين حضوري بود و براي مسئولان و خواص هم مايه اين عبرت که در حقيقت خودشان را تنظيم کنند که از توده مردم يکبار ديگر جا نمانند البته در اين ميان فقط پيوند ميان مردم و رهبر و ولي خود بود که يک پيوند معنادار در تمام مراحل و مراتب بوده است.
مردم از هم سبقت مي گيرند
حماسه 9 دي عبرتي هم براي دشمنان ما مي توانست در پي داشته باشد البته اگر دشمن عاقل باشد و آن اين است که وقتي پاي بيگانه به محيط داخلي ما کشيده مي شود و مردم با سابقه اي که از حضور نفرت انگيز جريان خارجي در معادلات داخلي خود دارند اينجا براي تسويه حساب با جرياني که احساس خيانت در آن مي کنند،از يکديگر سبقت مي گيرند و کسي نيست که متعلق به جامعه بزرگ مردم ايران باشد و حافظه تاريخي او از خيانت کساني که وابسته به دشمنان بيروني در معادلات داخلي عمل کردند مکدر نباشد و در ماجراي 9 دي يکبار ديگر اين نفرت تاريخي مردم ما از مداخلات امور بيگانه در امور کشور مشخص شد.
يک عبرت مهم براي مردم
اما يک عبرت کلي هم براي خود مردم داشت و آن اين بود جايي که مردم بر حسب نجابت مذهبي و ملي و ايراني خودشان در قبال بعضي از منحرفان سکوت مي کنند و کوتاه مي آيند، تاريخ نشان داده که آن جريان انحراف به گمان اينکه توانسته مردم را تسليم خواسته هاي ناحق خود کند وسوسه مي شود براي برداشتن قدمهاي بعدي.درست اين است که عبرتي که ما به عنوان کل مردم ايران از حوادث پارسال و 9 دي مي توانيم بگيريم و از ماجراهايي که منتهي به 9 دي شد اين است که با جريان منحرف و از همان ابتداي آمر از سرچشمه بايد برخوردهاي سنجيده و درخور و برگرفته از بصيرت کامل کنيم تا آن خسارت و زياني که برما تحميل مي کند به حداقل ممکن برسد.
چرا 9 دي فصل الخطاب شد
-چه اتفاقاتي افتاد که 9 دي فصل الخطاب و پايان فتنه گري هاي پس از انتخابات شد؟ نقش رهبري را در اين جريان چگونه ديديد؟
به يک معنا بايد روز 9 دي را روز به تجلي در آمدن هدايت هاي رهبري بر ملتي قلمداد کرد که در حقيقت نقطه اوج بصيرت و شعور سياسي و انقلابي خودشان را در همراهي همه جانبه نائب امام زمان يافته بودند.يعني در حقيقت بايد گفت که دشمن زماني مايوس و ناکام شد و در حقيقت فتنه بعد از 9 دي عقيم شد که اين اطمينان براي آنها حاصل شد که مردم دست بردار حمايت و پشتيباني همه جانبه خود از رهبر خودشان نيستند و هرچه که آنها بر آتش کينه نسبت به مرکزيت نظام افزودند محبت آن در دل توده مردم افزايش پيدا کرده است.به نظربنده فصل الخطاب بودن 9 دي اگر اين تعبير تعبير درستي تلقي شود يعني آن روز به عنوان پايان همه آنچه دشمنان ما در طول 8 ماه مارو مشغول به آن کرده بودند محسوب شود آنچه که آن روز در حقيقت به دنيا فهماند و به نمايش گذاشت اين بود که تحمل ملت ما و نجابت مردم ما در طول آن 8 ماه بالاخره يک حدي داشت و صبر آنها يه جايي بايد تمام مي شد و آنجايي که تمام شد در حقيقت واقعه عاشورا و اهانتي بود که به مقدسات بزرگشان شد و از آن پس در حقيقت تکليف روشن بود که ديگر تحمل و صبر و نجابت نمي توانست جايي داشته باشد.
تغيير ترکيب حاميان فتنه
-ترکيب حاميان فتنه پس از انتخابات در طول 8 ماه جنگ نرم را چگونه تحليل مي کنيد؟ به تعبيري حاميان جريان فتنه از روز پس از انتخابات چه کساني بودند و به تدريج تا 9 دي چه تغييراتي در ميان آنها ايجاد شد؟
حمايت از جريان فتنه دو حوزه را در بر مي گيرد،يک بخش آن حوزه اجتماعي است، يعني قشر وسيعي از مردم که با برداشت هاي خودشان و عمدتا هم بايک برداشت سالم از رقابتهاي انتخاباتي در يک سوي معادلات انتخاباتي آن زمان واقع شده بودند و گزينه هايي را براي خودشان پذيرفته بودند که اين در تضاد با اون گزينه اي بود که نهايتا انتخابات را برنده شد و آن جماعتي که در اين زمينه گزينه خود را برنده نمي ديدند از لحاظ عاطفي احساس شکست خوردگي مي کردند اما به طور جدي مي شود گفت که بدنه اجتماعي اين جريان بعد از چند روز متوجه شد که اين جريان طبيعي است و در معادلات انتخاباتي وقتي يک طرف برنده مي شود، يک طرف بازنده هم وجود دارد و بايد ما ادب باختن را هم به همان اندازه که ادب بردن و پيروز شدن را مي آموزيم بايد بياموزيم، بنابراين در بدنه اجتماعي،حقيقتا جريان حامي فتنه خيلي زود منصرف از پيگيري اهداف آشوب طلبانه راس فتنه شد.
بدنه آشوب بعد از نمازجمعه يک دهم شد
بنابراين از بعد از خطبه هاي نماز جمعه 29 خرداد ظرفيت به خيابان آمدن بدنه آشوب به يک دهم روزهاي قبل تقليل پيدا کرد يعني نه دهم ديگر حاضر نشدند که به کف خيابان بيايند و حمايت کنند اما يک جريان حمايت کننده تشکيلاتي جريان فتنه داشت که بخش قابل توجهي از آن ها را بايد يک اتحاد نامقدس بين جريانات مساله دار نظام در طول 30 سال گذشته معرفي کرد يعني همه ريزش هاي انقلاب به دلايل مختلف خود را در سال 88 در کنار هم يافتند و وجه مشترک همه آنها کينه توزي عليه نظام مستقري بود که امام آن را بنا گذاشته بود و در طول 30 سال گذشته هم به دلايل مختلف رودر روي آن ايستادند و از آن جدا شدند.
بخش دوم حاميان جريان فتنه را بايد دشمن بيروني دانست يعني همان قدرتهاي بزرگ و مسلط بر جهان که با وقوع انقلاب اسلامي ايران احساس مي کردند که نه فقط منافع مادي آنها به خطر افتاده بلکه ايدئولوژي و مکتبي که آن را ترويج مي کنند براي اولين بار توسط يک انقلاب بزرگ به چالش کشيده شده است و دعوايي در دنيا پديد آمده که يک سوي آن انقلابي است متکي به نگاه مردم مسلمان ايران و سوي ديگر آن همه جريان حاکم بر جهان کفر.و در اينجا بود که آنها طبيعتا فرصت آشوب در کشور را براي خودشان يک فرصت استثنايي تلقي کردند و گفتند که حداقل و کف خواسته هاي ما به وسيله جرياني که به اسم رقابت انتخاباتي با يک حريف مستقر در حکومت دارد جدال مي کند توسط چنين رقيبي مي تواند اين کف خواسته ها تامين شود و لذا بي گدار به آب زدند و همه حيثيت خود را پاي دفاع از اين جريان به صحنه آوردند.بنده ترکيب کلي جريان حامي فتنه را اينطور قلمداد مي کنم.
فتنه مي توانست زودتر تمام شود
-مسئولين، خواص، جريانات سياسي چه کارهايي مي توانستند انجام دهند تا فتنه زودتر از 9 دي پايان مي يافت؟
البته شايد مقدر الهي را نشود جابجا کرد شايد تقدير اين بود که اين حوادث پي در پي صورت گيرد تا هر کدام از آنها بتواند دلهايي را متوجه حق کند در حالي که تا پيش از آن قانع نشده بودند چه بسا کساني تا قبل از عاشورا هنوز هم باور نداشتند که در طرف مقابل و در جبهه اي که عليه مردم و ولي فقيه و نظام جمهوري اسلامي صف آرايي کرده حتي انگيزه هايي براي برچيدن بساط اعتقادات ديني آنها باشد حتي انگيزه هايي براي دشمني با مقدسات الهي و با عاطفه مذهبي آنها که بخش عمده اي در سالار شهيدان و نمادهاي منتسب به عاشورا خلاصه مي شود فکر نمي کردند که در دلهاي کينه جوي اين مخالفان سياسي يک رشته اي از عداوت و کينه توزي نسبت به مقدسات هم موج مي زند و وجود دارد، عاشورا اين اتفاق افتاد، بنابراين هرکدام از حوادثي که به دنبال هم آمد شايد براي بلوغ برداشت مردم ضروري بود و بنده معتقدم که چه بسا اين تقدير الهي حکمت هاي بسياري پشت آن بود تا دلهاي مختلف با ذائقه هاي گوناگون را به تدريج متوجه فهم قضايا کند چون فهم اجتماعي دفعتا حاصل نمي شود و بلکه مي تواند بر اثر تکرار بعضي از حوادث و موضوعات به وجود بيايد و خيلي هم طبيعي است ولي اگر برخي از خواص در اين مسير تعلل نکرده بودند و اگر برخي از بزرگان در اين مسير به وظايف خودشان دقيق تر عمل مي کردند بعضي ها اگر پروبالي را براي حمايت از فتنه گران و منحرفين نگشوده بودند و آنها احساس پناه بردن به آغوش اين حاميان را نداشتند چه بسا سرعت پايان يافتن اين فتنه بيشتر مي شد و زمانش زودتر اتفاق مي افتاد و ازاين جهت مي شود گفت که اين غفلتها ماجرا را به تاخير انداخت و از اين جهت بي تاثير نبوده است.
رشادت مردم در فهم يک موضوع پيچيده
-چرا روز 9 دي روز بصيرت ناميده شد؟
خود بصيرت اساسا بايد تعريف بشود تا ببينيم روز 9 دي مي تواند روز بصيرت باشد يا خير.بصيرت را به عنوان اگاهي عميق و علم به ماهيت پديده ها و مسائل تعريف مي کنند يا گفته مي شود که ما چشمي در سر داريم که بصر است و چشمي هست که دردل هست و آن بصيرت هست يعني آن چشم باطن، نگاهي که مي تواند پشت ديوارها را هم حدس بزند اون نگاه يعني قدرت فهم حوادث، يعني قدرت پيش بيني مسائل، قدرت شناخت جريانات سالم از ناسالم، قدرت محک زننده و ارزيابي کننده ادعا ها و تشخيص ادعاي صادق از ادعاي کاذب.اين چيزي بود که به نظر مي رسد در روز 9 دي سال 1388 به خوبي از سوي مردم به نمايش گذاشته شد يعني مردم در مرزبندي کردن با مدعياني که صورت ظاهر را حفظ کرده بودند اما باطن فاسدي داشتند،مردم در فهم اين پديده ظاهرا پيچيده از خودشان رشادت نشان دادند و نشان دادند که خيلي رشد يافته هستند بنابراين روز 9 دي واقعا روز مثال زدني براي فهم عميق ملت مي تواند تلقي شود و براي هميشه هم اين عنوان مانند پرچم مي تواند برافراشته بماند.
-شاخصه هاي خواص بي بصيرت در 8 ماه جنگ نرم را تحليل کنيد؟
خواص در حقيقت همانطور که از اسمشان پيداست،مشخصه اصلي آنها خاص بودن است و خاص بودن به اين معناست که در ميان عامي کسي يک برجستگي پيدا مي کند که نسبت به بقيه خاص مي شود و آنچه که مستله شده خاص بودن ها به جلو بودن و پيشتاز بودن به لحاظ فهم اجتماعي و برآورد صحيح است که يک نفر را نسبت به جمع بزرگي خاص مي کند، در فتنه سال گذشته به دلايل مختلف بعضي از خواص قدرت برآورد به موقع و عکس العمل به موقع خود را ازدست داده بودند شايد دليلش را بشود در دلبستگي ها و تعلقات آنها در بعضي از مسائل دنيوي دانست همانطور که قرآن کريم مي فرمايد: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ? ذَ?لِکَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ? وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ يعني عواملي که مي تواند دنيا را آرايش بدهد جلوي چشم انسانهايي که در گذشته قدمهاي بزرگي را برداشتند، پيشتاز بودند، جلودار بودند، ايثارگر بودند اما اثير دنيا که مي شوند اين تعلق دنيا چشم باطنشان را کور مي کند قدرت برآورد تحليشلشان را ضايع مي کند، مي انديشند اما انديشه ناب نه،انديشه آنها انديشه باطلي است و مسيري که انتخاب مي کنند مسير معوجي است در حالي که توده مردم،مردمي که همراه با پيشواي الهي خودشان بر مدار حق حرکت مي کنند به دليل تعلق نداشتن به اين دلبستگي هاي دنيوي راحت تر مي توانند حق را بپذيرند و بهانه و بازي هم در نمي آورند.